
بر سنگ مزار کشـیـشـی چنین نوشته بود جوان که بودم ، می خواستم دنیا را ارشاد و متحول کنم و به این دلیل به کلیسا
پیوستم.چند سال بعد عاجز از ایجاد تحول در دنیا ، تصمیم گرفتم تمرکزم را روی مردم کشورم بگذارم و مدتی بعد ، تمرکزم را روی
شهرم گذاشتم و کمی بعد روی محله ای که کلیسایم درآن بود. به میانسالی که رسیدم خسته و عاجز از ایجاد تحول در دنیا و
کشور وشهر و محله ام ، تصمیم گرفتم فقط به خانواده ام بپردازم . وقتی به پیری رسیدم ، دیدم تنها کسی که قادر به ایجاد تحول
دراو بوده ام ، "خودم" بوده ام و امروز که در آستانه مرگم ، اعتراف می کنم که اگر از ابتدا به ایجاد تحول و آگاهی در خودم پرداخته
بودم ، چه بسا شعاع آن به خانواده ؛ محله ؛ شهرو کشورم هم گسترده می شد و چه بسا می توانستم در دنیا تحولی به وجود
بیاورم
نظرات شما عزیزان:
شیدا369 
ساعت0:49---29 آذر 1393
داستان عبرت انگیزی بود...
موفق باشید...
|